زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت و خیانت اهل سقیفه
تا چَشمِ من به چَشمِ تو دلدار میخورد اِنـگـار که به دیـدۀ من خـار میخـورد غُـصّه نخـور که زود میآیی کنارِ من چَشمت سه ماه حَسرتِ دیدار میخورد بوی بهـشت میرسد از سـیـنهات ولی روزی دَرِ بهشت تو مِسـمار میخورد در پشت در که نالۀ جانـسوز میکشی پهلـوی تو به گـوشـۀ دیـوار میخـورد پیشِ تو میبـرَند عـلی را کِـشانکِـشان غُصّه، علی، از آن همه آزار میخورد جـانِ پـدر صِـدا بـزنـی زود مـیرسـم بر بازویت، غَلاف که هربار میخورد از سیـنهام حُسین و حَسن را جُدا مکن نَخـلِ من از دو میـوۀ تو بار میخورد روزی حَسن به شَهـرِ مدینه شَوَد کبود از دَستِ یار، زَهـرِ شَرَربار میخورد روزی حُسین، با سَرِ زخمی به روی نِی سنگ از جفای کوچه و بازار میخورد با دستهای بسـته رَوَد زِینَـبَت به شام این دُخـترِ تو لَـطمـۀ بـسـیار میخورد |